دریافت کد انتقال از یک به صفحه به صفحه دیگر

دریافت کد انتقال از یک به صفحه به صفحه دیگر

شهریور 93 - اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
" سلام بر شما ... از این که از اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان بازدید نمودید ، بسیار خرسندیم . از طریق نظرات می توانید پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید "

 

آخرین مطالب
پیوند دوستان

در جلسه ای که در مورخ 1393/06/27  با حضور جناب آقای صمد زاده رئیس اتحادیه استان تشکیل گردید جناب آقای سید صادق مرتضوی از سمت خود کناره گیری کردند و جناب آقای اسماعیل

اسلامی به عنوان سرپرست انتخاب گردیدند و از زحمات جناب آقای سید صادق مرتضوی تقدیر گردید.

در این جلسه مربیان قرار گاه در مورد مسائل روز جامعه و برنامه ی تحصیلی سال94/93 با هم بحث و گفتگو کردند.

90w5j8r7yv4zz7fv7dh1.jpg
mk0waeosw8tojao3xuie.jpg
xwlfrv7bvgislewgy75j.jpg

33yierhfq9g8i3m7kzo6.jpg

pbnu8lrxt9g197kh5vf9.jpg

weizez78n6xdz5h8dsu5.jpg





تاریخ ارسال مطلب : شنبه 93/6/29 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان

حاجی مهیاری از آن پیرمردهای با صفا و سر زنده گردان حبیب بن مظاهر لشکر حضرت رسول بود. لهجه اصفهانی اش چاشنی حرفهای بامزه اش بود و لازم نبود بدانی اهل کجاست. کافی بود به پست ناواردی بخورد و طرف از او بپرسد: «حاجی بچه کجایی؟» آن وقت با حاظر جوابی و تندی بگوید: «بچه خودتی فسقلی، با پنجاه شصت سال سنم موگویی بچه؟»

از عملیات برگشته بودیم و جای سالم در لباس هایمان نبود. یا ترکش آستینمان را جر داده بود یا موج انفجار لباسمان را پوکانده بود و یا بر اثر گیر کردن به سیم خاردار و موانع ایذایی دشمن جرواجر شده بود. سلیمانی فرمانده گردانمان از آن ناخن خشک های اسکاتلندی بود! هر چی بهش التماس کردیم تا به مسئول تدارکات بگوید تا لباس درست و حسابی بهمان بدهد، زیر بار نرفت.

- لباس هاتون که چیزی نیست. با یک کوک و سه بار سوزن زدن راست و ریس می شود!

آخر سر دست به دامان حاجی مهیاری شدیم که خودش هم وضعیتی مثل ما داشت. به سرکردگی او رفتیم سراغ فرمانده گردانمان. حاجی اول با شوخی و خنده حرفش را زد. اما وقتی به دل سلیمانی اثر نکرد عصبانی شد و گفت: «ببین، اگه تا پنج دقیقه دیگه به کل بچه ها شلوار، پیراهن ندی آبرو واسه ات نمی گذارم!» سلیمانی همچنان می خندید. حاجی سریع خودکار دست من داد و گفت: یالله پسر، آنی پشت پیراهن من بنویس: حاجی مهیاری از نیروهای گردان حبیب بن مظاهر به فرماندهی مختار سلیمانی.»

من هم نوشتم. یک هو حاجی شلوار زانو جر خورده اش را از پا کند و با یک شورت مامان دوز که تا زانویش بود، ایستاد. همه جا خوردند و بعد زدیم زیر خنده. حاجی گفت: «الان میرم تو لشکر می چرخم و به همه می گویم که من نیروی تو هستم و با همین وضعیت می خواهی مرا بفرستی مرخصی تا پیش سر و همسر آبروم برود و سکه یه پول بشم!» بعد محکم و با اراده راه افتاد. سلیمانی که رنگش پریده بود، افتاد به دست و پا و دوید دست حاجی را گرفت و گفت: «نرو! باشد. می گویم تا به شما لباس بدهند!» حاجی گفت: «نشد. باید به کل گردان لباس نو بدهی. والله می روم. بروم؟» سلیمانی تسلیم شد و ساعتی بعد همه ما نو و نوار شدیم، از تصدق سر حاجی مهیاری!

 

*حاج علی اکبر ژاله مهیاری در زمستان سال 80 به رحمت خدا رفت و در نزدیکی پسر شهیدش علیرضا در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. او هفت سال در جبهه بود!





تاریخ ارسال مطلب : شنبه 93/6/29 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان

گونه امام موسی کاظم (ع) که همیشه در زندان بودند، این همه فرزند داشتند؟ چرا هیچ یک از دختران ایشان ازدواج نکردند؟ آیا می‌توان گفت: بین این همه سادات کفوی برای آنها نبود؟

امام موسی کاظم,امام کاظم,کاظم,زندان,ازدواج,دختران,ازدواج دختران,شبهه,شبهه تاریخی,طلاق

پیش از پاسخ، باید به چند نکته مهم توجه شود:
اول آن که: همان‌گونه که همگان شاهدند، بحث پیرامون ازدواج‌های معصومین علیهم‌السلام، مدتی است که رواج شدیدی یافته است! البته مطالعات تاریخی بسیار خوب، لازم و مفید است، اما وقتی موضوعی چون ازدواج، محور هر بحث یا حتی بهانه‌ برای ایجاد و القای شبهه و وارد کردن ایراد به آنها می‌گردد، جای تأمل دارد، که چرا؟!
به نظر نگارنده، این مقوله، پس از انتشار کتاب "سلمان رشدی"، که در آن فقط به مباحث ازدواج یا جنسیتی، آن هم با دروغ، تهمت، افترا، تحریف و ... همراه بود، رواج یافت. خب، بالاخره یک سیاست تبلیغاتی انگلیسی بوده و هست. سعی دشمنان بر این است که نگاه مسلمانان و هر پژوهشگر دیگری، به روابط شخصی و حتی جنسیتی آنان باشد و نه به وحی، عقل، درایت، دعوت و منطق آنان.
دوم: تجرد، ازدواج، طلاق، نامگذاری، صالح بودن یا نبودن فرزندان و این قبیل امور شخصی، هیچ ارتباطی به اصل دعوت انبیا و اولیای الهی ندارد و سبب اثبات یا ابطال هیچ یک از اصول عقلی نیز نمی‌گردد. به عنوان مثال: حقانیت نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، با ازدواج با بانوی بزرگ اسلام، حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با عایشه یا دیگر همسران، ابطال گردد – حقانیت ولایت و امامت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، با ازدواج با نفیله (امّ ولد) و یا رمله [که مادر قاسم بن حسن علیه السلام است] به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با جُعده که قاتلش شد، نفی گردد.
سوم: حتی ازدواج‌های ما نیز تماماً بر اساس انتخاب یا عشق و عاشقی نیست؛ چنان چه همه طلاق‌ها به خاطر خیانت و فساد و فحشا و ... نمی‌باشد و تجردها نیز همیشه به علت نبودن کفو یا خواستگار نیست، چه رسد نسبت به اهل عصمت علیهم‌السلام که شرایط بسیار ویژه‌ای داشتند و البته از روی حکمت، ضرورت، اجبار و ... ازدواج می‌کردند و نه از روی هوس.
کثرت فرزندان امام موسی بن جعفر علیه‌السلام:
اختلاف یا حتی تضادهای فاحش در اقوال تاریخی راجع به تعداد فرزندان پسر و دختر ایشان، حاکی از آن است که همه اقوال صحیح نمی‌باشد؛ اگر به اقوال توجه شود، مشاهده می‌شود که گاهی نام، کنیه و لقب یک فرزند، به عنوان سه فرزند جداگانه بیان شده است. وقتی برخی 27، برخی 37 و حتی برخی 59 فرزند بیان می‌دارند، معلوم می‌شود که بسیاری بر اقوال غیر مستند و ناموثق استناد کرده‌اند. اما در هر حال تردیدی نیست که تعداد فرزندان ایشان زیاد بوده است.
اما، ایشان تمام عمر را در زندان نبوده‌اند که پرسیده شود پس چگونه این تعداد فرزند داشته‌اند؟ بلکه در بین حبس‌ها، مدت‌ زمان‌هایی نیز آزاد بوده‌اند، اما تحت کنترل شدید. به همین دلیل شاهدیم که اغلب ازدواج‌های ایشان به صورت ازدواج موقت یا ازدواج با کنیزان صورت می‌پذیرفته است. البته باید توجه داشته باشیم که کثرت فرزندان ایشان نیز بر اساس همان حکمت می‌باشد. چنان چه ابن صباغ می‌گوید: برای هر یک از فرزندان امام کاظم علیه السلام، فضیلتی مشهور است. (حیات الامام الکاظم - علیه السلام - به نقل از الفصول المهمه، ص 256).
دختران امام موسی کاظم علیه‌السلام:
برای دختران آن حضرت نیز مانند پسران‌شان، تعداد متفاوتی ذکر شده است و همین نشان می‌دهد که تمامی آنان و تاریخچه زندگی آنان کاملاً و دقیقاً شناخته شده نمی‌باشند. اما در میان این دختران، چهار دختر کریمه، از همه مشهورتر می‌باشند که نام همه را "فاطمه" گذاشته‌اند، چنان چه امام حسین علیه‌السلام، همه فرزندان پسر را "علی" نامیدند. این چهار دختر عبارتند از:
1- فاطمه کبری، ملقب به حضرت معصومه علیهاالسلام که در قم مدفون است.
2- فاطمه صغری، ملقب به (بی‌بی هیبت) که در مدخل شهر باکو، در آذربایجان شوروی مدفون است.
3- فاطمه وسطی، ملقب به (ستی فاطمه) که در اصفهان مدفون است.
4- فاطمه اخری، مشور به(خواهر امام) که در رشت مدفون است
*- دقت کنیم که تمامی دختران فاضله و مشهور ایشان (همچون پسران‌شان مشهور ایشان که به امام‌زادگان مشهور هستند) در ایران مدفون می‌باشند. حتی باکو آن موقع در محدوده ایران بود. همین امر از سویی حاکی از شرایط اختناق آن دوران و از سویی دیگر حاکی از رسالت‌ها و مأموریت‌ها آنان در این مهاجرت‌های می‌باشد.
چرا ازدواج نکردند؟
*- در میان مورخین فقط یعقوبی نوشته است که امام (ع) دستور داده بودند که ازدواج نکنند و البته این نقل، نه با عقل انطباق دارد و نه با وحی و نه با سیره و سنت اهل عصمت علیهم‌السلام که عین وحی و عقل است.
*- تنها وصیت قطعی و مستند امام موسی کاظم علیه السلام در مورد ازدواج دختران‌شان مبنی بر این است که پس از من (به عنوان پدر)، مادران یا برادران آنها، عموها یا سلاطین و ...، حق ندارند آنها را به ازدواج کسی در بیاورند، مگر با اجازه‌ی امام علی بن موسی بن الرضا علیه‌السلام. یعنی تأکید و تصریح کردند که جانشین من ایشان است و قیم اولادم نیز امام بعدی است و نه دیگران.
*- ازدواج همیشه به دلیل خواستگار مناسب صورت نمی‌گیرد که دلیل عدم ازدواج نیز همیشه نبود یا کمبود خواستگار مناسب باشد. لذا دلایل بسیاری می‌تواند مانع از اقدام به ازدواج گردد – امروزه نیز همین طور است.
به عنوان مثال در مورد ایشان: حضرت معصومه علیهاالسلام در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند و معلوم است که دختران دیگر از ایشان کوچک‌تر بوده‌اند.
از این رو، تمام دوران زندگی کوتاه آنان، به خاطر جو اختناق - که البته سبب ترس همگان از نزدیک شدن به این خانواده، چه رسد به ازدواج با دختران امام (ع) را در دل‌ها انداخته بود – همراه با دوران‌های دوری پدر، زندان و شکنجه‌ی پدر – شهادت پدر – بلافاصله هجرت دادن و غربت امام رضا علیه‌السلام و دوری از مدینه – شهادت امام رضا علیه‌السلام ... و بالاخره فرارها و هجرت‌های دائم فرزندان بوده است؛ چنان چه قبور دختران و اکثر امامزادگان از ایشان، دال بر مدعا می‌باشد. بدیهی است که در چنین شرایطی نه کسی به فکر ازدواج می‌افتد و نه اصلاً کسی مایل به ازدواج آنان است و نه خودشان ازدواج می‌کنند





تاریخ ارسال مطلب : شنبه 93/6/29 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان

تأثیر روزمره خدا در زندگی یک مسلمان چیست؟ اگر می‌فرماید که من سرنوشتی را تغییر نمی‌دهم و خودتان باید سرنوشت‌تان را تغییر دهید، به چه معناست؟ اگر فاعل ما هستیم پس ربوبیت خدا چگونه است؟ چرا وقتی آتش انبوه بر مردم و کودکان غزه ریخته می‌شد، خدا کاری نمی‌کرد؟

تاثیر,روزمره,خدا,زندگی,مسلمان,تاثیر خدا,شبهه,شبهه اعتقادی,آیه,قرآن

در متن سؤال قید شده که منظور خالقیت، یا قائم بودن حیات و وجود هر چیزی به خداوند متعال و ... نمی‌باشد، بلکه در موارد مشابه مثال طرح شده است که بالاخره ما فاعل هستیم یا او است یا چرا در مواقعی مثل غزه کاری نکرد؟
سؤال اشاره به آیه‌ی « إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ » که متن کامل آیه و ترجمه آن به شرح ذیل می‌باشد:
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ»
ترجمه: براى انسان مراقب‏هایى (از فرشتگان الهى غیر از رقیب و عتید که نگارندگان اعمال اویند) از پیش‏رو و پشت سر اوست که همواره او را به دستور خدا حفظ مى‏کنند. همانا خداوند بر هیچ گروهى آنچه را دارند (از نعمت و رفاه یا بلا و سختى) تغییر نمى‏دهد تا آنکه آنان آنچه را در خود دارند (از ایمان و کفر یا طاعت و فسق) تغییر دهند. و چون خداوند به گروهى بدى (و عذابى) را اراده نماید هرگز آن را برگشتى نباشد و براى آنان جز او یاور و سرپرستى نیست.
الف - شاید ابتدا چنین به نظر آید که خداوند فرموده من کنار کشیده‌ام، امور به خودتان مربوط است و هر چه می‌کنید، خودتان می‌کنید، در حالی که چنین نیست، بلکه سخن از قانون‌مندی نظام خلقت، ربوبیت و هدایت الهی است. چنان چه می‌فرماید:
«ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (الأنفال، 53)
ترجمه: (و) این (عذاب‏ کفار و مشرکین) از آن روست که خداوند (طبق سنّت جاریه خود) بر آن نیست که نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر دهد (از آنان سلب کند) تا آن که آنها آنچه در خود دارند تغییر دهند. و مسلّما خداوند شنوا و داناست.
و البته معنای قانونمندی نیز این نیست که که او یک بار عالم را با قوانینی خلق کرده و سپس کنار کشیده است و دیگر دست خودش هم بسته است. این اعتقاد انحرافی یهودیان می‌باشد. بلکه آن به آن تحت خلاقیت و ربوبیت اوست، منتی سنت الهی ثابت است.
ب – قوانین حاکم بر خلقت و کل عالم هستی، چه مربوط به پیدایش باشد، چه فعل و انفعالات، چه علت و معلول، چه تأثیر و تأثر و ...، همه از جانب او وضع شده است، پس او خالق و ربّ است، همیشه و همه جا و در هر حالتی. پس خلق نمی‌تواند این قوانین را بر هم زند، هر چقدر که فساد کند.
به عنوان یک مثال ساده: قانون تولید شیر خوراکی از حیوانات و ترکیبات تشکیل دهنده‌ی آن، از مقادیر چربی، لاکتوز، آب، نمک و ...، همین است که شناخته‌ایم و می‌دانیم. اگر این شیر مدتی در فضای باز و گرم بماند، تولید باکتری می‌کند. این هم از قوانین خلقت و ربوبیت الهی است و باکتری نیز برای چرخه زیست لازم است. اما اگر کسی می‌خواهد شیر سالم بنوشد، باید مراقب باشد که شیر فاسد نشود. و هم چنین، این که انسان علم یافته و فهمیده که شیر برای او فاسد نیز می‌شود و شیر فاسد برای او ضرر دارد؛ و این که اراده دارد شیر را فاسد کند و یا مراقبت نماید نیز از قوانین حتمی الهی می‌باشد.
ج – از قوانین الهی این است که اگر پای "اله" دیگری وسط بیاید، فساد حتمی است. چنان چه فرمود: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ - اگر در زمین و آسمان غیر از خداى یگانه خدایان دیگرى مى‏بود، قطعاً زمین و آسمان تباه مى‏شد. پس منزّه است خدا- صاحب عرش- از آنچه وصف مى‏کنند / الأنبیاء، 22»
پس، در زمین و آسمان هیچ فسادی نیست، چون إله دیگری در آن نیست، اما در زندگی انسان فساد و افساد می‌شود، چون انسان پای إله‌های دیگر (از فراعنه‌ و گوساله‌ها‌ی زمان گرفته تا نفس) را وسط می‌کشد.
د – از قوانین الهی در خلقت این است که اگر آب حرارت ببیند بخار می‌شود و به نقطه جوش نیز می‌رسد و اگر برودت به آن برسد، یخ می‌زند – و از قوانین الهی این است که به انسان علم و اختیار داده که اگر آب گرم می‌خواهی به آب حرارت برسان و اگر آب سرد می‌خواهی به آن برودت برسان. حال اگر کسی یک لیوان آب را در فریزر بگذارد و بگوید: إن شاء الله جوش می‌آید و یک چای داغ نوش جان می‌کنیم، حتماً چنین نخواهد شد.
هم چنین از قوانین قطعی و وعده‌ی الهی این است که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ - اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر خداى را یارى کنید- با یارى‏کردن دینش-، شما را یارى کند و گام‌هاى شما را استوار بدارد/ محمد ص، 7» - پس، به قول آیت‌الله حائری شیرازی: "در وعده‌ی الهی هیچ تردید و تخلفی نیست، لذا هر کجا نصرت الهی نیامد یا دیده نشد، باید فهمد «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ» صورت نگرفته است.
نتیجه:
خداوند متعال نعمت داده شده را پس نمی‌گیرد، اما ممکن است که انسان نعمت را پس زند و آن را به «نقمت» - خداوند متعال انسان را مشمول رحمتش گردانیده و اختیار داده که انسان خود را از این شمول خارج کند و فرموده که اگر خارج شدی، رحمت به لعنت مبدل می‌گردد. مثل فاسد کردن شیر خوراکی.
پس، اگر خداوند کریم، عقل داد، آن را ضایع نمی‌کند - اگر اراده داد، آن را تا دم مرگ نمی‌گیرد – اگر فطرت داد، پس نمی‌گیرد – اگر پیامبر، وحی و امام داد، نمی‌گیرد ...، اما آدمی ممکن است که عقل را ضایع کند، فطرت را بپوشاند، اراده را در راه بندگی طواغیت، گوساله‌ها و هوای نفس خود به کار بندند – به پیامبر، وحی و امام پشت کند، نه تنها به «لا إله الا الله» ایمان نیاورده و عمل نکند، بلکه پای اله‌های دیگری را وسط بکشد ...، آن وقت طبق همان قوانین الهی در خلقت، ربوبیت و ...، دچار فساد و تباهی می‌گردد. بعد که گیر افتاد، معترضانه می‌پرسد: پس چرا خدا کاری نکرد؟ چهارتا شعار و مثال ژورنالیستی و احساسی هم می‌آورد! گویی قرار بود که خداوند متعال نظام خلقت را بر هم زند – اختیار را سلب کند – نظام علت و معلول را تغییر دهد – دستی که بمبی می‌اندازد را خشک کند و یا بمب را بی‌تأثیر و یا وسط راه تبدیل به سیب و گلابی نماید!
اما اگر عده‌ای – هر چند اندک و با قدرت کم و امکانات ناچیز – با اختیار و اراده‌ی خود از نعمات و مواهب الهی بهره‌بردند و مصداق « إِن تَنصُرُوا اللَّهَ » شدند، حتماً و یقیناً تحقق « یَنصُرْکُمْ » را می‌بینند، چنان چه در همیشه تاریخ و حتی همین جنگ غزه که مثال زده شد همین طور بوده است. یک عده‌ی ضعیف، محدود، محاصره شده و مظلوم، ایستادگی کردند و در مقابل به اصطلاح گنبد آهنین، با تمامی حمایت‌های امریکا و انگلیس و متحدان ابلیس، به پیروزی رسیدند.
پس، در امور ما فاعل هستیم، اما باذن الله و به اختیاری که به ما داده است. همان طور که انسان در نماز یا در فساد، خودش فاعل است. اما از خلاقیت، ربوبیت، حکومت، قوانین و آثاری که او مترتب کرده، خارج نمی‌شود.





تاریخ ارسال مطلب : شنبه 93/6/29 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان
هویت یکی از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه امیرکبیر توسط آزمایش dna شناسایی و مشخصات او اعلام شد.

هویت,شهید,گمنام,شهید گمنام,امیر کبیر,دانشگاه امیر کبیر,احراز شهید,dna,بیت المقدس,شلمچه

 

پیکر پاک و نورانی شهید بزرگوار «رضا سلمانی کردآبادی» از طریق DNA شناسایی شد.
شهید «رضا سلمانی کرد آبادی» فرزند محمد ،اعزامی از استان اصفهان است. این شهید بزرگوار در عملیات بیت المقدس در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید «رضا سلمانی کردآبادی» در سال 87 همزمان با ایام ارتحال پیامبر اعظم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) به عنوان شهید گمنام در دانشگاه امیر کبیر تهران تشییع و به خاک سپرده شد.





تاریخ ارسال مطلب : شنبه 93/6/29 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان

 

تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : عمارها - صالحون